به فرموده علی مون باید همه پس انداز رو سر لوح زندگی ها مون قرار بدیم :)

  • ۱۵:۱۶

 

عمه ؟!

-جان عمه 

عمه یه حرف بزنم به حرفم عمل  میکنین ؟

-باید ببینم چیه ؟!

عمه با اجازه تون میخوام نصیحت تون کنم :)

-خب بفرمایید :)

عمه از من به شما نصیحت از این به بعد همه پول هاتون رو  پس انداز کنین !

نه برای من کادو بخرید نه برای دختر عموهام نه برای خودتون !

بخدا عمه پس انداز خیلی خوبه !

 ببینین عمه شما نه درآمدی دارین نه شغلی خب ؟!

-سرم رو به نشانه تایید میارم پایین و و با لبخندی بر چهره میگم خب ؟!:))

خب عمه فردا پس فردا کرونا که میره نمیخواین برین مسافرت ؟! نمیخواین برین تفریح کنین ؟! اصلا مسافرت هم نه !

فردا پس فردا که یک کم پیر شدین  ، نمیخواین یه دلخوشی داشته باشین ؟!  پس انداز یه روزی به درد آدم میخوره شما الان تون رو نگاه نکنین ! 

تو زندگی هزار و یک جور اتفاق خوب ممکنه براتون پیش بیاد اونموقع متوجه میشین چقد پس انداز میتونه حالتون خوب کنه !

عمه از این به بعد خدایی برای من و دختر عموهام هیچی نگیرین !

الان مثلا میگین اینو بگیرم اونو بگیرم وقتی نه میرین بیرون نه با کسی رفت و آمد دارین نه مهمون میاد نه هیچکی واسه چی اصلا خرید کنین ؟!

عمه بخدا پس انداز مهمترین چیز تو زندگی شخصی هر کسی میتونه باشه !

عمه ازم ناراحت نشین ها که اینا رو بهتون میگم چون دوستتون دارم بهتون گفتم :)

-نه عمه ناراحت نشدم به حرفات فکر میکنم ولی باشه برای خودت دیگه چیزی نمیگیرم :) 

ولی خب مثلا من اونبار یکدونه لباس خوشگل برات دیدم دوست داشتم بگیرمش ولی اندازه ات یادم نبود خب گاهی وقتا من دلم میخواد برات هدیه بگیرم دست خودم نیست که 😅

عمه بذار یه چیز دیگه بگم تموم کنم حرفامو ! عمه بخدا من هزار تا لباس دارم  برام نگیرین من راضی نیستم🥺 

کفش هام دیدین ؟! همین ۶ ماه پیش با بابام رفتم خریدم !

پس اگر منو دوست دارین به حرفام عمل کنین و هیچی برام نگیرین لطفا !

اگرم از چیزی خوشتون اومد اصلا به بابام بگین که اون چیز رو  برام بگیره ولی شما برام نگیرین بجاش پولتون رو پس انداز کنین برای آینده تون !


+

بنظر شما نباید علی مون رو درسته قورت بدم ؟!😂

حیف پریروز رفت وگرنه امکان قورت دادنش بود 😄😄

یعنی خدا میدونه چه جوری، جلوی خنده ام رو گرفتم که نخندم 😂😂 البته لبخند میزدم ها ولی خب خداییش خیلی مقاومت کردم که نزنم زیر خنده 😄😂




#باز نشر از کانالم :)



+

#عنوان: نتیجه گیری از حرفای علی برادرزاده جانم است :)

عمه ام کو ؟! (داستان های من و علی )

  • ۱۵:۱۰

 

علی از خواب بیدار شده و نگران و مضطراب دنبال کفش هام گشته و در حالیکه نگران و دل تو دلش نیست  از بابا حاجیش میپرسه : 

عمه ام کو ؟! چرا کفشاش نیست ؟! چرا خودش نیست؟!


بابا حاجی رو به علی : 

عمه خیلی خسته بود تو اتاقش خوابیده .

علی : آهان خدا رو شکر !


بعد از اینکه بیدار شدم زنگ زدم که بگم بیدارم کاری باهام داشتی عزیز دل عمه؟!

علی : عمه نگران شدم دل تو دلم نبود !

 گفتم لابد صبح رفتی فرودگاه و رفتی تهران و منو تنها گذاشتی ☹️

وقتی بابا حاجی گفت خوابی کلی خوشحال شدم که اینجا موندی :)


البته اینبار دوست داشت که خودش با عموش و دختر عموش بره تهران 😉😄

و فکر کرده منم همزمان با اونا میرم و علی تنها مونده اینجا و عمه اش با خودش نبردتش 😂

البته من بهش قول دادم هر وقت کرونا بره و برم تهران ببرمش برای همین امروز فکر کرده بود من تنهایی رفتم 

و تنهاش گذاشتم و نبردمش !




+

تو کانالم کلی از علی و حرفاش نوشتم ولی تنبلیم میاد اینجا هم دوباره بنویسم :)

ولی اینبار گفتم اینو تو وبلاگ بنویسم تا کانالم :)



مهم عشق دو طرفه است 😍😂

  • ۰۸:۲۰

 

جلوی همه خانواده یهو بهم میگه :

عمه بذار یه چیز بهتون بگم :

 اگر تو  خونه نباشی انگار خونه یک چیز کم داره !

دو سه سال پیش یادتونه که رفتین تهران و دو ماه اونجا موندگار شدی؟!

یادمه  هر وقت می اومدم اینجا اینقد دلم گرفته میشد 

انگار خونه جن زده بود (مبنی بر خلوتی خونه ) 

درسته عمو و بابا حاجی و اون یکی عمه بودن ولی من دلم تو رو میخواست!

دلم واستون خیلی تنگ شده بود !

نمیدونستم چکار کنم ؟!

هر روز می اومدم اینجا به امید اینکه شما رو ببینم ولی هی شما نبودین 

درسته همه بودند ولی تو خونه انگار هیچکی نبود 

 

آخر سر دیگه با مشورت عمو ، تصمیم گرفتم بهتون زنگ بزنم و بهتون بگم

 عمه خیلی دوستتون دارم دیگه برگردین دلم براتون تنگ شده و شما وقتی برگشتین 

من خوشحالترین علی بودم 😍😅

عمه اینا رو بهتون گفتم که بدونین چقد دوستتون دارم 😍❤

 بهم قول بدین دیگه هر وقت رفتین  مسافرت هم،  زودی برگردین من طاقت دوری تون رو ندارم 

بهش لبخند زدم و با اشک روی صورتم بهش گفتم بیا بغلم عزیز دلم🤗😍

منم طاقت دوری تو رو ندارم و دوستت دارم ❤

عمه واقعا ؟!

آره عزیزم  😍


 

با حرفای دیشب علی یه جون به جون هام اضافه شد 😄😍

و انگاری خستگی اینمدت رو از رو دوشم کم کرد😍

حالا بنظرتون عاشق این پسرم نباشم؟😅



تازه دیشب متوجه شدم چرا دوست نداره من عروس بشم 😅😂

بچه ام نمیخواد من از این خونه برم 😅😅 که همیشه پیش اون باشم 😅😂




۱ ۲ ۳ . . . ۴ ۵ ۶ ۷ ۸
ﺩﻟﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ و ﺑﻮﯼ ﮔﻞﻫﺎﯼ ﭼﺎﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯﺵ ﻭ ﺻﺪﺍﯼ ﭼﺮﺧﺶ ﭼﺮﺥ ﺧﯿﺎﻃﯽ ﺍﺵ ﮐﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﺩﻭﺧﺖ
ﺩﻟﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺗﺎ ﻋﻄﺮ ﯾﺎﺱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﮐﻨﺪ
ﺩﻟﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﻪ ﻻﻻﯾﯽ ﻫﺎﯾﺶ ﺧﻮﺍﺏ ﻏﻔﻠﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻣﯽ ﭘﺮﺍﻧﺪ
ﺩﻟﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﺯﻥ ﺭﺍﺳﺖ ﻗﺎﻣﺖ ﻋﺎﺷﻖ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺑﺨﻨﺪﻧﺪ
ﺩﻟﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ.
Designed By Erfan Powered by Bayan