ولی واقعا من این تصویر رو الان دیدم گشنه تر از قبل شدم :(
اگر خونه خانداداشم بودم با زن داداشم همین الان می پختم یا حتی تو خونه خودمون !
ولی اینجا روم نمیشه :)
الان ولی من واقعا گشنه ام شد :|:)
حیف الان نمیشه چیزی خرید وگرنه میرفتم حداقل یه چیزی می خریدم :)
تازه سه چهار روزه هوس یه خوردنی رو دارم هنوز نرفتم بگیرم :| چون مسیرش دوره نرفتم بخرم :|
با خوندن این پست
یاد کله پاچه و مغزش افتادم که بچه بودیم بهمون پدرم میگفت هر کی مغز بخوره دور از جون پدرش می میره 😂😂😒
ما هم از بس بچه های ساده ای بودیم زود همه چی رو باور میکردیم بطرف مغز نمیرفتیم اصلا😐🤐😂
اون بار داشتم به علی اینا رو میگفتم که ببین ما چقدر بچگی زود باور بودیم 😂😅
بعد علی برادر زاده ام بهم گفت عمه آخه چه جوری باورررر کردین اینوووو؟😂😂😐
بهش گفتم دیگه آدم های ساده ای بودیم 😂😒
باور میکردیم همه چی رو :| :))
حالا هم که میدونیم همه چی رو بخاطر سن و سالمون و تنظیم چربی خون مون ، نمیشه
مغز خورد مگه خیلی با احتیاط :|:))
یکمدته که داداشم هر چند وقت یکبار غذا میپزه !
حالا چطور ؟!:))
مثلا خورشت بامیه که برای امشب زحمت کشیدند پخته :))
همه مواد رو داخل قابلمه گذاشته و منتظر که آماده بشه !
بهش میگم داداش من بامیه رو که الان نمیریزن تو غذا :| صبر باید کنی گوشت بپزه بعد مواد رو به ترتیب میریزی !
اومده میاد میگه نه نه اینجور نیست همه مواد رو با هم میریزن که خورش بیشتر لعاب بگیره !
من :| منتظرم دسته گل امشب داداشم آماده بشه ببینم چه جور میشه :دی 😀
باقی مثال ها رو خودتون دریابین بقیه مثال ها رو حذف کردم :))
ولی باز خدا رو شکر امشب شام داریم 😉😀
+
دیروز ناهارش رو نتوستم بخورم :|
امید است شامش رو بتونم بخورم :))
البته نگران نباشید کته اش حرف نداره انصافا :)
ناشکر نباشیم :)
