- چهارشنبه ۱۳ بهمن ۰۰
- ۱۲:۲۴
- دورهمی
- علی کوچولو
- ۳۴
یکی تو پاساژ دیده میگه عمه این خیلی شبیه توعه !
میگم چیش شبیه منه؟!
میگه کاپشن و شلوارش شبیه توعه !
نوع راه رفتنشم شبیه توعه تازه هم قدت هم هست ! رنگ چهره اش هم شبیه رنگ چهره توعه !
میگه فکر کنم نیمه گمشده تون همینه و من پیداش کردم 😐😅
میگم : مطمئنی این نیمه گمشده منه؟!
میگه : میخواهی برم بهش بگم عمه ام خیلی شبیه تون هست ! شما نیمه گمشده اش نیستین ؟!😐😂😂😅
بعد میگه عمه ولی واقعا بر خلاف همیشه دوست دارم دیگه عروس بشی 😅
میخواهی برم به اون آقاهه بگم اینا رو ؟! و برای شما ازشون خواستگاری کنم؟!
جدی برم ؟!
من :😐😐😐😐😐😐😐😐😕
لبخند میزنه و میگه عمه من میتونم فقط با همین حرف عروس تون کنم ها!
بهم اعتماد کنین خب !!
من :😐😒 بدو برو خونتون 😐دو روز بهت خندیدم ها😐😒
علی : 😅😂ولی به هر حال میتونین رو کمک من حساب باز کنین !
حالا من هی اون آقا رو ندیدم از پشت فقط کاپشنش رو دیدم😅😂
از دست علی :))
+
بزودی حالا احتمالا فردا شبی یا پس فردا شب باشه رونمایی میکنم از سفرنامه جدیدم با نقش آفرینی علی اگر خدا بخواهد :))
یک :
با علی آقا برادرزاده گلم اومدیم تهران که هم اون حال و هواش عوض بشه هم من :)
دو :
امروز از ساعت ۸ رفته سر کار خانداداش بزرگم تا ساعت ۲ و نیم اونجا بود :))
چند شبه از ذوق این اومدن به تهران و دیدن عمو و زن عمو و بقیه اعضای فامیل، خودش که هیچ خواب نداره خواب از سر منم پرونده :دی
ساعت ۱۲ و نیم میخوابه ۵ و ۶ هم اتومات بیداره :|:))
سه :
دیروز ناهار به انتخاب علی بود :) حالا رو به من جلوی خانداداشم و زن داداشم میگه :
عمه ساندویج تو بخور از این ساندویچ خوب ها تو خونه مون پیدا نمیشه ها 😐😅 تعارف رو بذار کنار بخور تا از دستش ندادی 😂😂
شیطون 😅😅😅 انگار قحطی اومده باشه 😂😂😂
یعنی قشنگ همه مون از خنده مردیم 😅😅😂
چهار :
کاش علی بچه این داداش و زن داداشم بود .
واقعا زن داداشم مهربونه و واقعا میدونه با بچه های این سنین چطور حرف بزنه !
واقعا مادرانه با علی برخورد میکنه .
پنج :
از وقتی اومده اینجا خیلی کمتر میره داخل گوشیش و این خیلی خوبهههه !
تو خونه همش تو گوشی بود :| زندگیش تو رفتن به گوشیش خلاصه میشد و بازی با پسرداییش و کلا بازی اما الان شکر خدا مشغول هر چی هست الا گوشی
شش:
ولی اینو بگم ساعت خوابم کم شده بخاطر علی برای همین اصلا من تصمیم گرفتم حتی اگر ازدواج کنم بچه دار نشم والا :دی
هر چند دیگه سنمم از مادر شدن گذشته :))
ولی کلا خیلی سخته خدایی برنامه خودمون وفق دادن با بچه :))
خواب پَر آسایش پَر فقط بچه میشه همه چی برات :))
خدا قوت بده به مادرا ❤
هفت :
متوسط خواب من تو این دو روز شده حداکثر ۴ ساعت :|
دیروز ظهر رسیدیم البته .