سلام بر ابراهیم

  • ۱۸:۳۹

سلام بر ابراهیم (جلد اول)


 

دوران دبیرستان بود. ابراهیم عصرها در بازار مشغول به کار می شد و برای خودش درآمد داشت . 

متوجه شد یکی از همسایه ها مشکل مالی شدیدی دارد.

آن ها علیرغم از دست دادن مرد خانواده ، کسی را برای تامین هزینه ها نداشتند.

ابراهیم به کسی چیزی نگفت. هر ماه وقتی حقوق می گرفت ، بیشترِ هزینه آن خانواده را تامین می کرد !

هر وقت در خانه زیاد غذا پخته می شد ، حتماً برای آن خانواده می فرستاد.

این ماجرا تا سال ها و تا زمان شهادت ابراهیم ادامه داشت و تقریباً کسی به جز مادرش از آن اطلاعی نداشت.




+

شاید باور نداشته باشین ولی از وقتی این کتاب رو خریدم یه آرامش عجیبی گرفتم!

حتی دیدن تصویر این شهید بزرگوار باعث آرامشم میشد و میشه ! خیلی وقت ها حال روحیم رو عوض میکرد و میکنه !

با خودم عهد بستم بمحض اینکه سرم خلوت بشه تا آخر این کتاب رو  بخونم  بدون وقفه و اولین کتابی باشه که تو سال ۹۸ تمومش میکنم همین باشه !

خدا رو شکر بمدت سه چهار روز تونستم تمام کتاب رو به پایان برسونم !

دیشب که آخرای کتاب رو میخوندم و نحوه شهادت ایشون رو ، از ته دل اشک ریختم .

نمیدونم شما هم اینجوری هستین که با خوندن مطلبی از کتابی اشک بریزین ؟! 

من کتابهای زیادی در مورد شهدا خوندم ولی هیچکدومشون به این اندازه منو تحت تاثیر خودش

قرار نداد و باهاش اشک نریختم و قلبم به درد نیومد ولی با این کتاب قلبم درد گرفت !

بماند بعضی از صفحات سیاسی بود و بنظرم ربطی به شهید و شهدای این داستان نداشت و فقط برداشت نویسنده بود

چون چیزی که از شهید ابراهیم سیدی (حیدری) دیدم و شناختم فهمیدم شهدا با سیاست موجود الان کاری نداشتند و ندارند.

حالا این هیچ یه سوال شما هم با خوندن اینجور کتابهایی خواب می بینین ؟

دم صبح خواب دیدم شهید ابراهیم داشت مداحی میکرد و من تو مداحی شون حضور داشتم و اشک میرختم !

میدونم این خواب احتمالا از افکار روزانه ام سرچشمه گرفته ولی نمیدونم چرا با کتاب خاک های

نرم کوشک از مجموعه خاطرات شهید عبدالحسین برونسی  اینگونه نشدم و اصلا خوابی ندیدم !؟ 

در کل  اینو بگم که‌ این‌ کتاب فوق العاده کتاب خوبی است حتما این‌ کتاب رو بخونین که خوندنش خالی از لطف نیست !

کربلای دل ...

  • ۱۵:۰۱

 

 

میگن جامانده های کربلا!!

نه آقایون صدا و سیما و رسانه و هر کی که این اعتقاد داره که اونا موندند و نرفتند پیاده روی اربعین جامانده هستند !!

نخیر ما جا مانده نیستیم!!!

مهم دله  دیگه که اونجاست ! با دل هامون سلام به امام حسین مون دادیم !! خدا به نیت هامون آگاهه !!

 پس نباید بگیم جا مانده از راه ...

بعضی ها درسته با پاهاشون رفتند بعضی ها هم با پا و دل هاشون هر دو با هم  رفتند !!  اینا همش درست !!

اما ما با دل هامون رفتیم !! از اینکه رفتن ها رو همیشه به پیاده رفتن به اونجا خلاصه میکنند ناراحتم !

خیلی هم زیاد !



+

جواب کامنت پست  مهمان و حتی پست مهمان ( اینجا

جواب نویسنده اون پست رو که به کامنت سید بی نشان  دادند رو  حتماً بخونید .


شکر بخاطر این روزها

  • ۱۹:۲۲

  

خدا جونم ، ممنونم 

شهید جان،  ممنونم 

مامان جانم،  ممنونم 


بقول مامان :

خدایا اگر همه چیز رو ازم گرفتی نزار من از تو جدا شدم!نزار فراموشت کنم !!

نزار ازت دور بشم!!


ﺩﻟﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ و ﺑﻮﯼ ﮔﻞﻫﺎﯼ ﭼﺎﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯﺵ ﻭ ﺻﺪﺍﯼ ﭼﺮﺧﺶ ﭼﺮﺥ ﺧﯿﺎﻃﯽ ﺍﺵ ﮐﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﺩﻭﺧﺖ
ﺩﻟﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺗﺎ ﻋﻄﺮ ﯾﺎﺱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﮐﻨﺪ
ﺩﻟﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﻪ ﻻﻻﯾﯽ ﻫﺎﯾﺶ ﺧﻮﺍﺏ ﻏﻔﻠﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻣﯽ ﭘﺮﺍﻧﺪ
ﺩﻟﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﺯﻥ ﺭﺍﺳﺖ ﻗﺎﻣﺖ ﻋﺎﺷﻖ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺑﺨﻨﺪﻧﺪ
ﺩﻟﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ.
Designed By Erfan Powered by Bayan