از وصایای من

  • ۱۴:۰۷

در موقع عصبانیت درب پنل تون هم باز نکنید چه برسد به جواب دادن کامنتا والا :|

درب کامنتدونی  بازه ولی بدون پاسخ دهی !

با تشکر 

  • ۱۷۶

اذان ظهر به افق ملکوت ...

  • ۱۳:۳۸

آخ اذان ظهر آخ صدای اذان مسجد آخ صدای موذن ...
و چه خوب بود من الان بیکار بودم و قدم زنان بسمت مسجد محله مون میرفتم و نماز را در مسجد  حتی فُردی (آ) 
میخوندم...

یاد نوجونی هام بخیر ...
یاد جوانی هایم بخیر...


  • ۱۶۴

شب نوشت

  • ۰۰:۴۶

وقتای استراحت ذهنی  من تو بیان و تو خوندن پست های شما میگذره !

پس لطفا باشین و بنویسین !!

لطفا شاد بنویسین و حرف بزنین ! 

باور کنید نوشتن پست های خوب و شاد شما خستگی روحی منو خیلیییی کم میکنه جوری که حتی کانال های تلگرام نمیتونن کم کنه !

کاش نسیمم (دوستمه) مینوشت ...


+

حاضرین در بیان ؟!

غایبین ؟

حاضرین دستاشون بالا لطفا:)


فقط ببخشین که خاموشم اکثرا مگه چی بشه روشن بشم :)


++

دلم یه حرف زدن طولانی میخواد نه زبانی بلکه نوشتاری .

البته اینجا نه !

حرف زدن نوشتاری با یک دوست خوب...



+++

دلم میخواد این روزا یه دوست رو برم ببینم یا دعوت کنم به خونمون. ولی مهمونای خودم و کارر و کاررر

 کاملا دست و پام رو  بسته !



  • ۱۸۰
ﺩﻟﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ و ﺑﻮﯼ ﮔﻞﻫﺎﯼ ﭼﺎﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯﺵ ﻭ ﺻﺪﺍﯼ ﭼﺮﺧﺶ ﭼﺮﺥ ﺧﯿﺎﻃﯽ ﺍﺵ ﮐﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﺩﻭﺧﺖ
ﺩﻟﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺗﺎ ﻋﻄﺮ ﯾﺎﺱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﮐﻨﺪ
ﺩﻟﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﻪ ﻻﻻﯾﯽ ﻫﺎﯾﺶ ﺧﻮﺍﺏ ﻏﻔﻠﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻣﯽ ﭘﺮﺍﻧﺪ
ﺩﻟﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﺯﻥ ﺭﺍﺳﺖ ﻗﺎﻣﺖ ﻋﺎﺷﻖ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺑﺨﻨﺪﻧﺪ
ﺩﻟﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ.
Designed By Erfan Powered by Bayan