ای بابا شما چقدر ناامیدید امیدتون به خدا باشه ، از قدیم گفتن اگه بخواید از اول مدام سنگ ناامیدی
به سینه بزنید و بترسید اون بلا که ازش واهمه دارید سرتون میاد ، امیدوار باشید ومثبت بیاندیشید
ومحکم وقوی بگید من میتونم از پسش برمیام وحتی از اطرافیانتون هم کمک بخواید وازشون بخواین
که توی این راه ناهموار به شما یاری برسونن .
موفق باشید واران بانو .
آقا امیدم که بخداست اگر نبود که الان زیر سرم بودم از استرس ولی خب فکر کنین هنوز آماده نیستین یهو کلی مهمون از تهران بیان خونتون تازه اونایی بیان که چند ساله نیومدند خونتون !
خب استرس و فشار کاری زیادی میطلبه که با این گردن درد شدید الانم و سستی پام که چند روزه (دو سه روز)
بهش بدجور مبتلا شدم خب خیلی سخته با این داستان کنار بیام .
یعنی بقول جناب آشنای غریب در حد فاجعه است.
اطرافیان ؟
فقط داداش کوچکه داشتم که اونم امروز متاسفانه با آب داغ دستش سوخته :((
اونم با اون حالش امشب رفت مراسم سوگواری .
تازه خودمم از یک طرف باید کارای خونه رو انجام بدم از یه طرف باید برم مراسم سوگواری هم صبح هم عصر.