اردیبهشت و بوی رفتن تو

  • ۱۱:۰۹

 

من اینجام ، نمیتونم از اتاقم خارج بشم ! نمیتونم نه اینکه نخوام !

پام سست شده برای خارج شدن از اتاقم ...

پام سست شده چون تو رو دیدم ! چون نمیخوام از اتاقم خارج بشم و تو رو نبینم !

پام سست شده چون دم صبح تو رو دیدم و لحظه های بودنت رو با تمام وجودم حس کردم...

کاش بودی ... کاش بودی ... کاش ...کاش ...

کاش بیدار نمیشدم ...فقط تو رو میدیدم ...

باز اردیبهشت داره میاد ...

باز بوی رفتنت  تو هوا  کم کم به استشمام میرسه ...

دلم تنگ شده مامان ... دلم هواتو کرده مامان ...



نماز شبی به عشق او و به یاد تو ...

  • ۰۲:۲۷

 

 و آری امشب یاد تو (مادر ) و نماز و مناجاتت و خلوت شبانه ات با خدا و گریه های که از سر عشق به او می ریختی 


 مرا بیدار نگه داشت  به عشق خدا و یاد تو و دعاهایت  با خلوص نیت نماز شبی را  بخوانم  قربه الی الله .


 ایشالا بزدایم گناهم را و خود را نزدیک کنم به ارحم الراحمین آمین.



حس حضور مادر

  • ۰۹:۰۶

دیشب وقتی پدربزرگ بعد از خوردن شام ، دست به دعا شد و در آخر دعای رحمت خوند و برای مادر فاتحه خوند 

بغضم ترکید و دروغه اگر نگم موی دستم سیخ نشد  !( موی دستم کاملا سیخ شد)

در همون حال مادر رو در کنار خودم حس کردم که داره به همه مون لبخند میزنه ! 

لبخندی از روی رضایت لبخندی از روی مهر ، لبخند‌ی از روی خوشحالی .

اینکه دیشب  سر سفره در کنار تمام اعضای خانواده مادر نیز  بود خیلی خوشحال شدم. 

اینکه وقتی  پدر بزرگ به احترام (پدر) دوماد بزرگتر دعای زیر لب خوند و گفت :

رحمه الله من یقرا الفاتحه مع الصلوات 

 مادر را ایستاده در حضور خودم حس کردم که به احترام داماد بزرگش برای پدربزرگوارش فاتحه میخونه

مادری که وقتی بود و حضور داشت  برای داماد بزرگش (اونموقع فقط یک دوماد داشتیم)  فقط دعای خیر میکرد و میگفت :

پسرم تا نانَ نآنِت بو تا گیآنَ گیآنِت بو ! 

( تا اونجایی که نون هست روزی حلال و با برکتی داشته باشی و تا اونجایی که جان هست سالم و سلامت باشی)

مِ دُت راضیم خدا دَت راضی بو !!

(من ازت راضیم خدا ازت راضی باشه! )


واقعا دیشب مادر را و  حضورش رو  این دو بار حس کردم.

و چقدر خوب بود دعاهای پدربزرگ (پیرمرد مهمان خانه ی ما ) و چه حس شیرین و لطیفی به ما داد.

حس حضور مادر 


۱ ۲ ۳ . . . ۲۳ ۲۴ ۲۵
ﺩﻟﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ و ﺑﻮﯼ ﮔﻞﻫﺎﯼ ﭼﺎﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯﺵ ﻭ ﺻﺪﺍﯼ ﭼﺮﺧﺶ ﭼﺮﺥ ﺧﯿﺎﻃﯽ ﺍﺵ ﮐﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﺩﻭﺧﺖ
ﺩﻟﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺗﺎ ﻋﻄﺮ ﯾﺎﺱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﮐﻨﺪ
ﺩﻟﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﻪ ﻻﻻﯾﯽ ﻫﺎﯾﺶ ﺧﻮﺍﺏ ﻏﻔﻠﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻣﯽ ﭘﺮﺍﻧﺪ
ﺩﻟﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﺯﻥ ﺭﺍﺳﺖ ﻗﺎﻣﺖ ﻋﺎﺷﻖ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺑﺨﻨﺪﻧﺪ
ﺩﻟﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ.
Designed By Erfan Powered by Bayan