- پنجشنبه ۳۰ خرداد ۹۸
- ۰۵:۲۹
از زندگانیم گله دارد جوانیم
شرمنده جوانی از این زندگانیم
دارم هوای صحبت یاران رفته را
یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم
پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق
داده نوید زندگی جاودانیم
چون یوسفم به چاه بیابان غم اسیر
وز دور مژده جرس کاروانیم
گوش زمین به ناله من نیست آشنا
من طایر شکسته پر آسمانیم
گیرم که آب و دانه دریغم نداشتند
چون میکنند با غم بی همزبانیم
ای لاله بهار جوانی که شد خزان
از داغ ماتم تو بهار جوانیم
گفتی که آتشم بنشانی ولی چه سود
برخاستی که بر سر آتش نشانیم
شمعم گریست زار به بالین که شهریار
من نیز چون تو همدم سوز نهانیم
+
خواب بودم یهو بین خواب و بیداریم شبیه عکس بالا و همچنین شعر شهریار
از جلوی چشمم رد شدند.
بعد دیدم بیدارم و دارم ۴ بیت شعر شهریار رو میخونم
بعد غمی سنگین همراه با اشک بر من غلبه کرد.
++
ببخشین که این پست کمی تا قسمتی تلخه.
هر نتی که از عشق بگوید
زیباست
حالا
سمفونی پنجم بتهوون باشد
یا زنگ تلفنی که در انتظار صدای توست .
#گروس عبدالملکیان
+
ب ن :