- دوشنبه ۲۶ آذر ۹۷
- ۱۲:۲۸
- طنز و سرگرمی
- ۱۶۵
پریروز تو روضه بودم در حین پذیرایی از مهمون ها و خستگی یهو یه خانم خیلی متشخصی با لهجه غلیظ عربی بهم گفت : به به سلام واران خانوم(اسم اصلیم) خوبین سلامتین ؟
منم سلام دادم و گفتم ممنونم سلامت باشین :) خوبم و اینا
بعد در ادامه فرمودند راستی (ت)دخترم داشتم می اومدم کلی بهت سلام رسونده و احوالتو پرسیده و ...
منم خیلی هول طور بهشون گفتم :
مرسی ، و عربی طور و سوتی طورتر جواب دادم و گفتم سلام و علیکم و رحمه الله🙈😀😁😅 وخواستم ادامه بدم و
بگم برکاته تازه یادم اومدسوتی دادم :دی 😀😀😁🙈🙈
همینکه فهمیدم سوتی دادم :دی اونجا رو بمقصد آشپزخونه ترک گفتم :دی 😁😁😁🙈
و تا آخر مجلس خودخوری کردم چرا آخه جواب این خانم رو این شکلی دادم 😁😁😀😀😀
بعد به خودم گفتم برو بمیر که بد سوتی دادی امیدواری به خودم دادم دیگه این خانم نبینم :دی :|:))
اما امیدواری فایده نداشت چون روز بعد تو هواپیما دیدمشون :| :))
+
تو هواپیما نشسته بودیم کمربندهامون بسته منتظر پرواز بودیم که یهو یه خانم مسن در حد ۷۰ سال شاید البته مانتویی و خوش پوش یهو ته هواپیما داد زد و با لهجه غلیظ کردی گفت : صددددددقه رفع بلا برای تمام کسانی که تو هواپیما هستند و خلبان و
مهماندار و ...بعد در ادامه با لهجه شیرین و بامزه و دوست داشتنی خودشون داد زدن گفت آی پیله دم بگرن بینه فقیره دِ هواپیما
مِ کسِ نناسم آقا نخوازمیش بِنمه صندوق صدقات !! :دی 😀😀😀😁😁😁😅
ترجمه :این پول صدقه رو از من بگیرین بدین فقیری داخل هواپیما من کسی رو نمیشناسم بعد اشاره کرد به مهماندار وگفت آقا من نمیخوام بندازم صندوق صدقات 😀😀😁😁
( یعنی خدا میدونه الانم دارم میگمش مردم از خنده 😀😀😀😁))
تا اینو همه شنیدن یعنی هواپیما رفت رو هوا و ملت از خنده روده بُر شدند :دی😀😀😀😁😁😁
بعد جناب مهمان دار اومد و گفت : حاج خانم ما اینجا کسی رو نمیشناسیم که فقیر باشه :دی😁😁😁
شما هر وقتی از هواپیما پیاده شدین بدین دست نیازمندی یا بندازین تو صندوق :دی 😁😁😀😀😀
++
دیروز پدر رو که داشتم تو سی سی یو بستری میکردم خیلی هول بودم خیلی زیاد بعد از آنجایی که تمام ذهنم اینبود که الان داداشم
تو راهه و میرسه موقع فرم پر کردن و امضاء اینا مسول پذیرش ازم پرسید شما چه نسبتی با بیمار دارین ؟!
من : پِس (خواستم بگم پسرشونم 😁😁😅🙈) یهو فهمیدم دارم سوتی بدی میدم و گفتم دخترشونم 😀😀😀😁😁😁😅
فکر کنم مسئوله فهمید سوتیم رو چون گفت ایشون پسر بزرگتر ندارن ؟:)))😁😁😀
بعد گفت شماره تلفن خط ثابت تهران ؟!:))
من : 021 و الی آخر 😀😀😀
دیروز تو لابلای کتابها و سررسید پارسالم چشمم به یه چیزی خورد که منو خیلی شاد کرد و کلی خندیدم :))
رو به داداش گفتم : بلاخره پولدار شدم :))
بنظر شما دیدن این همه پول یه جا تو سر رسید آدم رو سر ذوق نمیاره و شاد نمیکنه ؟ :)))
من که روحم شاد شاد شد :))
حساب کردیم با پول الان ایران میشه حدودا ۴۸ میلیون تومان :)
البته دیروز حساب کردم امروز رو نمیدونم دلار رو چند بود ؟:))
خدایا این دلخوشی ها هر چند کوچک رو از ما نگیر :)))
ممنونم 🙏