هفته پیش اینموقع پدرم تو بدترین و سخت ترین وضعیت جسمانی و روحی قرار گرفت !!
حتی توان راه رفتن هم به زور داشت!
جوری که دیگه فقط دستم به دعا بود برای سلامتی شون و اکثریت کارای شخصی شون رو خودم یه تنه انجام می دادم و الحمدالله خدا اون انرژی مضاعف رو بهم داد که کم نیارم و عقب نشینی نکنم !
نمیگم الان بهتر شده ولی به نسبت جمعه گذشته و تا همین دو روز پیش خدا رو شکر بهتر شدند !
یعنی خدا پدرم رو بهم واقعا دوباره برگردوند !
برای اینکه انرژیمم گاهی زیادتر بشه
می اومدم داخل کانال های تلگرامی دوستان رو میخوندم و آخر شبا هم تمرین طراحی
که حداقل روحم رو از آسیب بیشتر نجات بدم !
در حال حاضر خدا رو شاکرم که پدرم هست حتی اگر کارام بیشتر از قبل شده ولی شاکر خدام که بعد از رفتن مادرم ، خدا رو شکر هنوز سایه پدرم رو سرم هست !
بعد از گذر حدود چندین هفته
بی اشتهایی و کم اشتهایی کامل ، بلاخره پدرم دیشب غذاش رو کامل خورد !
+
اینا رو نوشتم که یادم بمونه چه روزها و شب های سختی رو گذروندم ولی به حمدالله الان از اون روزها عبور کردیم !
امیدوارم هیچوقت اون روزها دیگه تجربه نکنم .
#موقتا این پست این شکلی می مونه بعد برای خودم رمزی میشه .